بردهها تصور میكنند #آزادی #گناه است!
آزادی دردناک و ترسناک است و حتی گاهی سبب میشود در جریان رها شدن حس گناهکاری و تقصیرکاری داشته باشیم، زیرا با جدا شدن از بردهها تنهاتر و تنهاتر میشويم و بردگان پیرامون ما به ما حس گناهكاری میدهند؛ بردهها آزادی ما را خيانت به خودشان میبينند! گذار از این حس تقصیر، مستلزم عبور از شکنجهگاه است؛ با عبور از دشت و درههای صعب است که برده از بردگی میگریزد و آزاد میشود و البته آنکه اهمیت زندگی را نمیداند در بردگی لذت میبرد. مخصوصاً ما که تاریخی داشتهایم که بردگی در آن تقوا، پارسایی، فضیلت و اهمیت است.
بردگی برای ما اوصافی تولید میکند که با آنها حس اهمیت داشته باشیم و از این نامها لذت ببریم. ولی آن کسی از ما که آزاد میشود این را دریافته است؛ به "لذت منحرفانهای" که استبداد به او داده است لگد میزند، از اینرو انسان رها از استبداد دینی ایران همیشه از "نشئه توصیفات" منحرف و لذتبخشی مانند متقی، مؤمن و فضیلتمند خویش را رها میکند، زیرا آنها را زنجیر بر پا و گردنش میبیند. به این طریق فقط با منفور شدن ما نزد بردگان است که واقعاً رها میشویم؛ آیا نفرت آنها از ما معنایش این نیست که دیگر مانند ایشان برده نیستیم و حتی سعی در آزادسازی آنها داریم؟
در این راه باید درد تنهایی را به انحراف لذت در استبداد ترجیح دهیم. بردگان هميشه به اين سبب برده میمانند كه میخواهند ساير بردگان پيشتر از اسارتگاه در رفته باشند و ديواری به دور ايشان باقی نگذاشته باشند. بردهها گريز از زنجير را گناه میدانند و برایشان آزادی خيانتی مستوجب مكافات است! با اين ثبات میخواهند در بردگیشان وفای خويش را اثبات كنند. اين خرد بردگی است؛ وحشتهای مخفیشان را عاقلی میدانند!
عموماً بايست برده را به زور قانون از دست بردهگير رها كرد، گرچه تعليمات و فرهيختهسازی اذهان بشری هم راهحل مفيدی است و چنین آرمانی را بایست برای ایران عزیز در سر پرورانیم تا آنکه نمیخواهد برده باشد به رؤیای زیبای آزادی حقیقتاً دست بیابد.
غرب واقعاً نیاز دارد دموکراسی را همینگونه پیاده کند و از آزادی در برابر "فرهنگ بردگی" پاسداری کند. القصه؛ در سوئیس مسلمانان به دخترانشان اجازه نمیدادند به شنا در استخرهایی بروند که پسران حضور داشتند. سوئیس قانونی صادر کرد که "دخالت پدر و مادران" مسلمان در منع دخترانشان برای شنا در محیط مختلط "مجرمانه" است. یعنی پدر و مادران دیگر حق دخالت و جباریت ندارند. در این باره مسلمانان معترض گفتند این "مخالف آزادی اندیشه" و مخالف آرامش قلب ماست و دلیل آوردند که "آزادی اندیشه" از حقوق بشر است و این حق از آنها سلب شده است. کمدیگونه به نظر میرسد و با اینکه حاکی از جباریت و عشق ریشهیافته به بردهداری است، مضحک است.
كنترل والدين بر فرزندان به ويژه دختران در ميان جماعت ما بیشک از عوارض فرهنگ بردگی و بردهپروری است. از آموزش و پرورش تا منبر و مسجد و سنت دیرینه غیردینی ما به والدین این حق را داده است که دخترانشان را کنترل کنند، مهار کنند و بر آرزوها و امیالشان زنجیر بزنند و پر و بالشان را به میل خویش ببندند. در بسیاری موارد دختر سیچهلساله هم در ایران تحت کنترل مادر و پدرش است. حتی فرهنگ به آنها شرم القاء میکند اگر به دخترانشان اجازه آزادی بدهند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر